در قسمت چهارم از مستند «کیهان: یک ادیسه فضازمانی» با مفهوم سرعت نور آشنا میشویم. سرعت نور به عنوان یک ثابت بنیادین جهان که نسبت به تمامی اشیا عددی ثابت است و هرگز هیچ چیزی نمیتواند از آن تخطی کند معرفی میشود. هرچیزی که اکنون نور آن را مشاهده میکنیم، وضعیت گذشته آن است چرا که زمانی سپری شده است تا نور آن به ما برسد. نور ماه پس از یک ثانیه به زمین میرسد پس وقتی به ماه نگاه میکنیم، به یک ثانیه قبل نگاه میکنیم و وقتی به خورشید مینگریم به هشت دقیقه قبل نگاه میکنیم. ممکن است وقتی به ستارهای مینگریم در واقع آن ستاره دیگر وجود نداشته باشد و تنها نور آن به ما میرسد. پس میتوان گفت نور یک ستاره، روح آن است که به ما میرسد.
در چند جای این قسمت سعی شده است وجود روح انسانی نفی شود و نور به جای مانده از یک فرد به عنوان روح او مشابهتسازی شود. آنطور که در اواخر این قسمت شاهد آن هستیم که تصویر به جای مانده از هرشل پسر، به عنوان روح به جا مانده از او بیان میشود. در سخنان بین هرشل پدر و پسر نیز به صراحت وجود روح انسانی نفی میشود.
هرشل پدر و پسر در حال مباحثه درمورد نور و روح
به دلیل سرعت محدود نور، هرگاه از هر طرف به دورترین فضاها نگاه میکنیم در واقع در حال مشاهده اولین زمانهای خلقت هستیم. لحظهای که زمان شروع و فضا خلق شد. به همین دلیل در هر کجا که باشیم این تصور را خواهیم داشت که در مرکز جهان مشاهدهپذیر هستیم.
تایسون در حال مشاهده افق مشاهدهپذیر کیهان و توهم در مرکز بودن
این مستند، یک مستند ترویج علم است و در این قسمت با به تصویر کشیدن داستان «ویلیام هرشل1» و پسرش «جان هرشل2»، ویژگی انباشتی بودن علم و آگاهی بیان میشود. علم حاصل کار تنها یک دانشمند نیست بلکه در طی قرنها بر آگاهیها اضافه شده و محصولات فکری دانشمندی، خوراک فکری دانشمند بعدی خواهد شد. به تعبیر دیگر، هر دانشمند بر شانههای دانشمند دیگر ایستاده است. به طور مثال «آلبرت انیشتین3» برای رسیدن به «اصول نسبیت4» از تفکرات دانشمندان پیشتر از خود چون نیوتن، فارادی و ماکسول بهره برده است.
انیشتین در حال مشاهده تصویری از نیوتن، فارادی و ماکسول و تفکر بر اصول نسبیت
نورپردازی و تضاد
یکی از فنون مورد استفاده در آثار تلویزیونی، نحوه نورپردازی در فضاسازی صحنهها است. به طور مثال استفاده از نور سیاه و سفید برای تاریخی نشان دادن صحنه و یا استفاده از طیفهای مختلف نور برای ایجاد حس گرمی، سردی و امثال آن و یا استفاده از جهات تابش نور متفاوت و شدتهای مختلف. یکی از کاربردهای نورپردازی در ایجاد و انتقال حس تضاد است. به طور مثال در صحنه کشمکش سفینه علمی تخیلی با نیروی گرانش یک سیاهچاله، از شدت نور بالا و جهت تابش مستقیم استفاده شده است. زاویه دوربین از پشت سر راوی به سوی سیاهچاله است به همین دلیل راوی به صورت ضد نور و تیره است. کنتراست بالا و جهت تابش نور، منجر به انتقال حس تضاد و تقابل بین نیروی گرانش و مقاومت سفینه نسبت به آن گشته است.
استفاده از نورپردازی در القای حس تضاد و کشمکش
*منتشر شده در سایت مدرسه هنر و رسانه آینه
————————————
1) William Herschel
2) John Herschel
3) Albert Einstein
4) Principles of relativity
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.