عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

آخرین نظرات
  • ۷ فروردين ۹۸، ۱۴:۴۵ - رضا
    سلام :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذهنیت» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

دوست عزیزم احسان در پی‌آمد متنی نگارش کرده که من مدت‌ها بعد از انتشارش (حدود 10 ماه)، با آن مواجه شدم و من رو مجاب کرد که نظرم رو در تکمله‌ی نظراتش برایش کامنت کنم، اما دیدم چقدر این متن طولانی شده و شاید بهتر باشد به شکل یک پست مستقل اینجا به اشتراک بگذارم. پس قبل از مطالعه‌ی متن من، به لینک زیر برید و متن احسان را بخوانید.

شاید باید برای بهتر شدن باید دست از تلاش برای بهتر شدن بکشیم!

هایدگر یه مفهومی داره به نام گشتل یا چارچوب‌بندی. میگه وقتی به پیدایش مدرنیته توجه کنی می‌بینی یه تغییر نگرش به وجود اومد و اصالت از عینیت به ذهنیت منتقل شد. یعنی اگر تا قبل از این ما گزاره‌های ذهنی‌مون رو با تطبیق دادن با عینیت به صادق و کاذب تقسیم می‌کردیم، در دوره‌ی مدرن اصالت رفت با ذهنیت و ما تلاش کردیم که عینیت رو تغییر بدیم تا با ذهنیت ما مطابق بشه و این منجر شد به سلطه بر عینیات یعنی تغییر جهان به کمک ابزار و ابزار چیه؟ همون تکنولوژی! اول تغییر طبیعت به کمک تکنولوژی اما در ادامه تغییر خود انسان به کمک تکنولوژی (مثلا یکسان سازی به کمک تلویزیون). یه دورانی تلویزیون دنبال یکسان سازی بود اما بعد از دوران جنگ جهانی دوم در آمریکا و از جایی که اصالت فردی پر رنگ میشه از هر طرف فرقه‌ها و کالت‌ها در آمریکا شکل می‌گیره، تکنولوژی توسعه و رشد فردی هم آغاز میشه! البته در دوران فعلی می‌رسیم به صنعت توسعه فردی و وقتی میگیم صنعت دقیقا یعنی یک سری ورودی داره این صنعت که با ابزار تکنولوژیک اون رو فرآوری میکنه و به خروجی مطلوب میرسونه و از این قبل ارزش افزوده خلق میکنه که به خاطر این ارزش افزوده سود ایجاد میکنه برای خودش! خوب ورودی چیه؟ انسان‌های علاقه‌مند به توسعه و رشد فردی، چطور فرآوری می‌کنه؟ با تکنولوژی توسعه فردی (با همه ابعاد کلاس‌ها و توصیه‌ها و کتاب‌ها و کوچ‌ها و...) چه خروجی میده؟ آدم‌های موفق (به معنایی مشخص) و به دنبال رشد و توسعه بیشتر (یعنی دوباره میشینه توی ورودی این زنجیره) و باز هم این همون گشتل یا چارچوب‌بندی هست!

سؤال مهمه‌ی داستان اینه که؛ مگر رشد بد هست؟ مگر همواره در مسیر رشد بودن بد هست؟ پس چیه این داستان بد هست؟ از منظر من، تعریف رشد! هایدگر حرف قشنگی میزنه و دوگانه‌ی سوژه-ابژه (عینیت-ذهنیت) رو اصیل نمیدونه! دوگانه‌ی اصیل برای هایدگر وجود و موجود هست. آنچه که در صنعت رشد، رشد تعریف میشه ارتقای توانمندی‌های موجود است در حالی که میشه تعبیر کرد منظور هایدگر از رشد، رهایی وجود در امکان‌هاست. موجود اصیلی که او دازاین نامگذاری می‌کنه، موجودی هست که وجودش در امکان‌ها رها هست. و ویژگی این دازاین، زیست در جهان هست نه زیستی بیرون از جهان که به عنوان یک فاعل شناسا ذهنیت خودش رو از عینیت جهان جدا میدونه! ویژگی در جهان بودن دازاین خیلی اصیل است و قرار نیست با مطالعه و کلاس و دوره و کارگاه و... رشد کنه! باید در جهان مرتبط باشه تا رشد کنه! دازاین الزاما هدفی نداره در جهان، بلکه با نحوه‌ی بودنش در جهان امکان‌های وجودی خودش رو متجلی می‌کنه!

در تعریف هایدگر، دازمن برخلاف دازاین اون انسان غیر اصیله که دربند شده تنها به یک نوعی از بودن در جهان و همواره یک امکان وجودی رو در موجودیت خودش متجلی می‌کنه! و دازمن به دلیل این دربند شدن و به چارچوب کشیده شدن همواره احساس اضطراب می‌کنه! همواره اضطراب وجودی داره نسبت به تغییر شرایط جهان چرا که موجودیت خودش رو تنها در یک نوع بودن فهم می‌کنه و امکان وجودی جدید را مخالف با موجودیت خودش میدونه!

پس در نهایت راه «رشد» چیست؟ آگاه بودن به امکان‌های مختلف وجودی خود، زندگی و زیست در جهان و بودن در جهان، انتخاب امکان‌های مختلف وجودی برای بروز موجودیت خود در جهان