عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

آخرین نظرات
  • ۷ فروردين ۹۸، ۱۴:۴۵ - رضا
    سلام :)
  • ۰
  • ۰

«منتشر شده در دفترچه سؤالات مرحله اول هشتمین دوره المپیاد سواد رسانه‌ای»

من در پژوهشی در سال 1396، نحوه مصرف یک پیام‌رسان خارجی توسط نوجوانان شهر تهران را مورد مطالعه قرار دادم. در این مطالعه انگیزه های استفاده از این پیام‌رسان و نحوه مصرف آن مورد توجه بود. نتیجه‌ی این پژوهش آن بود که نوجوانان استفاده کننده از این پیام‌رسان به شش دسته تقسیم می‌شوند.

  1. پناه‌جویان: نوجوانانی که از زندگی روزمره خود در دنیای واقعی خسته شده‌اند و برای فرار از دنیای واقعی به فضای مجازی پناه جسته‌اند. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعات متمادی و بی‌هدف است و کمتر با کسی در ارتباط هستند.

  2. منفعت‌جویان: نوجوانانی که در زندگی روزمره اهداف مشخصی دارند و جهت به دست آوردن اطلاعات یا آموزشی مشخص به سراغ پیام‌رسان خود می‌روند و محتوای سودمند برای خود را جستجو می‌کنند. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعت کوتاه و با هدف مشخص است و کمتر با کسی در ارتباط هستند.

  3. ارتباط‌گران: نوجوانانی که از پیام‌رسان جهت حفظ مسیر ارتباطی خود با دوستان و آشنایان خود در دنیای واقعی استفاده می‌کنند و با ارسال پیام‌های مختلف به مخاطبان خود در این پیام‌رسان، امکان تعامل و گفتگو با دیگران را به وجود می‌آورند. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعت‌های متمادی است و هدف خاصی برای انتخاب محتوا ندارند و تنها با دوستان و آشنایان خود در ارتباط هستند.

  4. تأیید‌گران: نوجوانانی که پیام‌های حاوی محتواهای مورد علاقه دوستان و آشنایان خود در دنیای واقعی را برای آنها ارسال می‌کنند. ارسال یک پیام از طرف این نوجوانان برای دیگران به معنی شناخت سلیقه آنها و تأیید تطابق محتوا با آن سلیقه است. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعت‌های متمادی است و هدف خاصی برای انتخاب محتوا ندارند و تنها با دوستان و آشنایان خود در ارتباط هستند.

  5. هواخواهان: نوجوانانی که به یک فرد، گروه و یا اثر رسانه‌ای شناخته شده علاقه‌مند هستند و برای نشان دادن عضویت خود در گروه علاقه‌مندان آن فرد، گروه و یا اثر رسانه‌ای، پیام‌های مرتبط با آنها را دنبال می‌کنند و به انتشار انبوه این نوع پیام‌ها در سطح عمومی اقدام می‌کنند. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعت‌های متمادی و با هدف حفظ ارتباط با دیگران علاقه‌مندان و انتشار انبوه و خلاقانه پیام‌های مربوط به حوزه علاقه آنهاست و نه تنها با دوستان خود در ارتباط هستند بلکه در سطح عمومی نیز فعالیت دارند.

  6. آرمان‌خواهان: نوجوانانی که به یک ایده یا آرمان باور دارند و محتواهای تأییدکننده‌ی ایده و آرمان خود را دنبال می‌کنند و در سطح عمومی در حال گفتگو و دفاع از ایده و آرمان خود هستند. مصرف این نوجوانان اغلب در ساعت‌های متمادی و با هدف حفظ ایده و باور خود و اثبات آن به دیگران است به همین دلیل تعامل آنها هم با گروه‌های همفکر خود و هم در یک سطح عمومی‌تر است.

  • ۰
  • ۰

«منتشر شده در دفترچه سؤالات مرحله اول هشتمین دوره المپیاد سواد رسانه‌ای» 

کلیشه‌سازی به تکرار مداوم نحوه خاصی از بازنمایی از یک پدیده یا گروه اجتماعی در طول زمان توسط رسانه‌ها اشاره می‌شود که نحوه شناخت مخاطبان از آن پدیده یا گروه اجتماعی را در یک قالب محدود می‌کند. کلیشه تأثیر مهمی در قضاوت و تصمیم‌گیری ما نسبت به افراد و اتفاقات پیرامون ما دارد.

کلیشه سازی در رسانه به کمک ابزارهای برانگیختن احساسات و تکرار انجام می شود. وقتی بارها و بارها به شکل خاصی یک پدیده یا گروه اجتماعی بازنمایی می‌شود که احساسات مشخصی را برمی‌انگیزد، به مرور در مخاطب این رویکرد شکل می‌گیرد که این پدیده یا گروه اجتماعی، مترادف و همسان با این شکل خاص از بازنمایی و این احساس درونی است. این تکرار مداوم منجر به تعمیم می‌شود به این معنا که آن شکل خاص از بازنمایی و احساسات ناشی از آن به تعامل افراد با پدیده‌ها یا گروه‌های اجتماعی کلیشه‌سازی شده در دنیای واقعی شکل می‌دهد.

اما باید در نظر داشته باشیم که کلیشه امری منفی یا مثبت نیست بلکه یک ابزار مورد نیاز برای مغز است. رسانه‌ها می‌توانند از کلیشه‌سازی استفاده کنند چون این قابلیت در مغز انسان وجود دارد و این قابلیت ابزاری کاربردی برای کارکرد بهتر مغز است. مغز برای انجام امور خود به انرژی بالایی نیاز دارد و همواره به دنبال راهی برای کاهش انرژی مورد نیاز خود است. وقتی یک پدیده بارها و بارها به یک شکل تکرار شود و نتایج خاصی را به دنبال دارد، مغز این را به یک مدل تبدیل می‌کند و روی دادن آن پدیده را با حصول نتیجه پیوند می‌زند. به این طریق انرژی مورد نیاز برای فکر کردن به شیوه‌های مختلف روی‌دادن پدیده و یا نتایج مختلف حاصل از آن ذخیره می‌شود. و مغز برای انجام امور دیگر انرژی خواهد داشت.

هر بار در مواجهه با یک پدیده و یا فرد، اطلاعات دریافتی از طریق حواس به حافظه حسی منتقل می‌شوند و در صورتی که به آنها توجه کنیم، این اطلاعات به حافظه کاری یا همان حافظه کوتاه مدت ما وارد می‌شوند. حافظه کاری حجم اندکی دارد و به صورت همزمان امکان توجه به اطلاعات زیادی وجود ندارد و همینطور به راحتی اطلاعات دریافتی بعدی که توجه ما را به خود جلب می‌کنند جایگزین اطلاعات قبلی می‌شوند. اگر اطلاعات وارد شده به حافظه کاری مهم باشند و در تصمیم‌گیری و قضاوت بعدی باید مورد استفاده قرار گیرند باید در حافظه بلند مدت ذخیره شوند.

وقتی در حال قضاوت بین چند گزینه هستیم و باید تصمیم‌گیری کنیم، اطلاعات بسیاری درباره‌ی هر گزینه باید مورد توجه باشد اما با توجه به محدودیت حافظه کاری ما نمی توانیم اطلاعات زیادی از هر گزینه را همزمان مورد توجه قرار دهیم به همین خاطر اغلب در تصمیم‌گیری‌های ذهنی، ما نیازمند آن هستیم تا کل اطلاعات متنوع هر گزینه را در مغز خود با یک حس یا مفهوم جایگزین کنیم. در واقع ما در زمان تصمیم‌گیری تنها به یک مفهوم یا حس خود در مورد گزینه‌ها توجه می‌کنیم. به تعبیری ما برای تصمیم‌گیری به یک قالب برای خلاصه کردن اطلاعات نیازمندیم و رسانه‌ها یکی از منابع ایجاد ناخودآگاه این قالب‌ها به روش کلیشه‌سازی هستند.

  • ۰
  • ۰

«منتشر شده در دفترچه سؤالات مرحله اول هفتمین دوره المپیاد سواد رسانه‌ای» 

«تِق»! توجه غزال نوجوان از چمن‌های سبز و تازه‌ی بهاری به صدا جلب می‌شود. آیا صدای شکسته شدن یک تکه چوب بود؟ سر را بالا می‌آورد، گوش را می‌چرخاند و چشم به هر سو می‌گرداند. ترس وجود او را فراگفته است و بدن، آماده‌ی یک فرار سریع می‌شود. نکند شکارچی تیزرویی در کمین است؟ فوری باید اطلاعات بیشتری به دست آورد و اگر این خطر احتمالی، یک خطر واقعی باشد، بقای غزال در خطر است!

«دینگ»! توجه غزاله‌ی نوجوان از کتاب منطقی که در دست دارد به صدا جلب می‌شود. صدای «اعلان» پیام‌رسان من بود؟ گوشی هوشمند را به دست می‌گیرد و صفحه را چک می‌کند. اضطراب او را فراگرفته است و آماده‌ی مواجهه با یک خبر جدید می‌شود. نکند اتفاقی افتاده است که او از آن بی‌خبر است و ممکن است به جدا افتادن او از گروه دوستان یا هم مدرسه‌ای‌ها منجر شود؟ فوری باید اطلاعات جدید را به دست آورد وگرنه ممکن است این یک خطر واقعی برای بقای غزاله باشد!

هر لحظه داده‌های دیداری و شنیداری بسیاری وارد سیستم حواس ما می‌شوند. یکی از سامانه‌های عمقی مغز انسان که از لحاظ عملکردی مشابه مغز خزندگان و پستانداران است، این وظیفه را برعهده دارد تا همه این داده‌ها را به سرعت و بدون توجه به جزئیات، پردازش کند تا اگر پدیده‌ای در اطراف ما اتفاق می‌افتد که برای ادامه بقا به آن احتیاج داریم و یا ممکن است تهدیدی برای بقای ما باشد، آن را تشخیص دهد و توجه ما را به آن پدیده جلب کند. به این نوع از توجه، توجه غیرارادی گفته می‌شود و این عوامل بیرونی هستند که بدون دخالت خودآگاه ما، آن را به کار می‌اندازند. توجه غیرارادی بسیار قوی، سریع و محتاط است؛ یعنی این سامانه خیلی سریع  و آنی تمام حواس را به صورت کامل به هر پدیده‌ای که احتمال اندکی دارد که بقا را تهدید کند، جلب می‌کند.

از طرف دیگر یکی از سامانه‌های سطحی و بیرونی مغز انسان که از لحاظ عملکردی، تنها در پستانداران نزدیک به انسان سطحی مقدماتی از آن دیده شده است، این وظیفه را بر عهده دارد که به صورت ارادی و خودآگاه از بین همه داده‌هایی که وارد حواس ما می‌شوند، تنها به بخش خاصی از اطلاعات مورد نیاز و خودخواسته توجه کند. به این نوع از توجه، «توجه ارادی» و یا «توجه انتخابی» گفته می‌شود. توجه ارادی در اغلب انسان‌ها ضعیف، کند و پریشان است؛ یعنی این سیستم به سختی می‌تواند تنها بخشی از حواس را آرام آرام به موضوع انتخاب شده متمرکز کند و بعد از مدتی خسته شده و از تمرکز خارج می‌شود.

تنها بعضی انسان‌ها که توجه ارادی خود را منطبق بر اصل انعطاف پذیری نورونی -استفاده بیشتر از یک مسیر عصبی منجر به تقویت آن مسیر عصبی می‌شود- پرورش داده باشند و از طرفی خود را نسبت به پدیده‌های بیرونی حفاظت کنند، می‌توانند برای ساعت‌ها بر یک موضوع انتخابی متمرکز باشند و به حالت «غرقگی» برسند. غرقگی حالتی است که ما انتخاب کرده‌ایم به موضوعی خاص توجه کنیم و حتی متوجه علائم مهم توجه غیرارادی مثل گرسنگی، تشنگی و یا حتی خواب‌آلودگی نشویم.

بله! غزال درست تشخیص داده بود؛ یک ببر آرام آرام خود را به غزال نزدیک کرده بود و در کمین بود تا به سوی او حمله‌ور شود. نباید وقت را در چمن‌زار تلف می‌کرد، مهم‌ترین کار دور شدن از موقعیت با بیشترین سرعت بود. درست است که آن چمن‌زار زیبا مواد غذایی مناسبی برای ادامه زندگی در خود داشت، اما شاید 20 دقیقه بعد دیگر غزال نبود که از آن استفاده کند؛ پس باید از چمن‌زار می‌گریخت.

بله! غزاله درست تشخیص داده بود؛ یک خبر جدید در بین دوستان می‌چرخید و ممکن بود او دیر با آن مواجه شود. نباید وقت را پای کتاب تلف می‌کرد. مهم‌ترین کار ورود به بحث بود تا از آن جا نماند. درست است که کتابی که در دست داشت دانش و مهارت مفیدی برای ادامه زندگی او در آینده در خود داشت اما شاید 20 دقیقه بعد دیگر غزاله‌ای نبود که بخواهد از آنها استفاده کند پس باید از کتاب می‌گریخت.

  • ۰
  • ۰

«منتشر شده در دفترچه سؤالات مرحله اول هفتمین دوره المپیاد سواد رسانه‌ای» 

همزمانی ظهور رادیو و تلویزیون به عنوان رسانه‌های جمعی(توده‌ای) که عموم افراد فارغ از سن، جنسیت، سواد و… می‌توانستند مخاطب آن باشند، و جنگ جهانی اول و دوم نقش بسزایی در شکل‌گیری نظریه‌های تاثیر نامحدود در تاریخ نظریه‌های ارتباطات داشتند. محققان تا مدت‌ها رادیو و تلویزیون را ابزار تبلیغاتی به شدت مؤثر در راستای به سلطه گرفتن جوامع قلمداد می‌کردند.

اما با گذشت زمان از دوران جنینی رادیو و تلویزیون و فراگیر شدن این رسانه‌ها و شناخت بیشتر مخاطبان از نحوه کار آنها، مطالعات حاکی از آن بود که دیگر مخاطبان، تاثیر دلخواه فرستندگان را به راحتی پذیرا نمی‌شوند. در این دوره زمانی، نظریه‌ها در گردشی کامل، از تاثیر محدود رسانه‌ها و نقش فعال مخاطبان در تعامل با رسانه‌ها صحبت می‌کردند.

هرچند سال‌ها نظریه‌های تاثیر مشروط رسانه‌ها به دنبال پیدا کردن مؤلفه‌های مهم و گزاره‌های شرطی برای تاثیر یا عدم تاثیر رسانه‌ها بودند، با ظهور رسانه‌های تعاملی همچون رسانه‌های اجتماعی و بسترهای پخش ویدئو به درخواست، بار دیگر نظریه‌های تاثیر محدود و نقش مخاطب فعال در مطالعات ارتباطی قوت گرفت.

بخش عمده‌ای از محققان، اینترنت، رسانه‌های اجتماعی و بسترهای پخش ویدئو به درخواست را رسانه‌های مخاطب‌محور و ابزار آگاهی و آزادی از سلطه قلمداد می‌کردند. اما باز هم گذشت زمان از دوران جنینی این رسانه و فراگیر شدن آنها نظرات محققان را از نگاهی یک‌جانبه خارج کرد.

رسانه‌های جدید با ایجاد امکان تکثر در تولید محتوا و قابلیت جستجو برای یافتن محتوای مورد نظر، امکان گزینشگری و نفع‌گرایی را برای مخاطبان بیش از پیش محقق کردند اما حجم انبوه اطلاعات و سیستم شخصی‌سازی و پیشنهاددهی در رسانه‌های جدید هدفمندی را کاهش می‌دهند. همچنین وجود اعلان در رسانه‌های جدید و نامتمرکز بودن تولید محتوا امکان مقاومت در برابر پیام‌ها را کاهش می‌دهد.

  • ۰
  • ۰

هفته ملی نوجوان

از چند سال پیش، 8م تا 13م آبان یعنی حدفاصل روز بسیج دانش آموزی و روز نوجوان (8 آبان) تا روز دانش آموز و استکبارستیزی (13 آبان) رو ما و جمعی از دوستان‌مون، هفته ملی نوجوان می‌گفتیم. البته روایتی هست که مثل اینکه در گذشته نه چندان دور، هفته ملی نوجوان در تقویم بوده ولی چون متولی برگزاری نداشته و اتفاقی در اون نمی افتاده، این هفته در تقویم به یک روز کاهش پیدا کرده.

سال 1398 اولین بار با یه جمع خودمونی در باشگاه هنر و رسانه نوجوان، یک روز از این هفته رو جشن گرفتیم. سال 1399 سعی کردیم یک مقدار گسترش بدیم و دو روز رویداد برگزار شد با حضور اساتید مجتمع آموزشی و پژوهشی شهید آوینی و با میزبانی سید بشیر حسینی برنامه اینترنتی منهای هجده ضبط شد و در طول هفته از صفحه شخصی دکتر حسینی پخش شد که سردبیری و کارگردانی این برنامه با من بود. در این سال ها تلاشمون این بود که از خود نوجوون ها هم استفاده کنیم و طی این مدت من خیلی چیزهای بیشتری از نوجوانی فهمیدم.

درسته که خودم زمانی نوجوان بودم، یا حدود 12 سال هست که معلم هستم و از نزدیک با نوجوان ها در ارتباط بودم اما تجربه سال‌های 1398 تا 1400 در باشگاه هنر و رسانه نوجوان که به صورت مستمر با نوجوان جماعت زندگی و کار کردم من رو به دید بازتری نسبت به نوجوان و نوجوانی رسوند. هرچند که باز ممکنه با ادامه دادن به تعامل با نوجوان ها به برداشت های دیگری برسم اما جمع بندی من الآن و امروز چیزی هست که در ادامه می‌نویسم.

چیزی به عنوان «نوجوان» وجود ندارد. شاید در طبقه‌بندی رده های سنی بشود به بازه‌ای از سن و سال گفت «نوجوان» اما این عنوان یک برچسب هویتی نیست که بشود به عده ای این عنوان رو اتلاق کرد. یعنی چی؟ اگر به ریشه شناسی واژه انگلیسی مورد استفاده یعنی «teenager» برگردیم که خیلی واضح به اعداد انگلیسی بین 13 تا 19 گفته میشه که پسوند تین دارند. پس ارجاع به یک رده بندی سنی است. از طرفی واژه نزدیک دیگه واژه «adolescent» هست که باز با اندکی دقت متوجه میشویم که این واژه نیز به یک رویداد و حس و حال برمیگرده و به معنی در حال بلوغ هست.