عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

عصرنصر

تراوشات ذهنی یک فراری در عصر نصر

آخرین نظرات
  • ۷ فروردين ۹۸، ۱۴:۴۵ - رضا
    سلام :)
  • ۰
  • ۰

+داشتم به این فکر می کردم که ما برای چی کار میکنیم؟

-برای اینکه پول دربیاریم و بتونیم خرج زندگی مون رو در بیاریم

+خوب اون کسی که ما براش کاری انجام میدیم چرا کار میکنه؟

- خوب برای اینکه خرج خونه زندگیش رو دربیاره

+خوب اینطوری که همه ما داریم کار میکنیم که پول زندگیمون رو دربیاریم. اونی که درس میخونه میخواد بعد کار خوبی گیر بیاره خرج زندگیش رو دربیاره. این که نشد. ما همه داریم زندگی میکنیم که در نهایت خرج زندگی رو دربیاریم. خوب اصلا چرا زندگی کنیم؟ زندگی چیه که اینقدر شیرینه که برای رسیدن بهش اینقدر کار میکنیم که خرجش رو دربیاریم؟

-قاطی کردی؟ اینا چیه که داری میگی؟ خوب تو نمی خوای زندگی کنی پاشو برو بمیر... چرا چرت و پرت میگی؟

+آها یعنی اگه برم بمیرم دیگه زندگی نمی کنم؟ خوب بد شد که؟ زندگی تهش میشه مردگی! این همه بدوم که تهش بمیرم؟

-ببین بد قاطی کردی، معلومه دیشب یه چیزی زدی ها! خوب آدم، مثل بچه آدم بگیر زندگی کن! این موهومات چیه داری تحویل من میدی؟ مگه وقت من اینقدر بی ارزشه که وایسم ببینم تو چی میگی؟

+راست میگی وقت هم خیلی چیز مهمیه! به کارامون نرسیم یهو دیدی مردیم معلوم نیست چی بشه! راستی خوب بمیری مگه چی میشه؟ دیگه مردی دیگه حالا به کارهایی که برای زنده موندن انجام میدی نرسیده باشی که مهم نیست. خوب مردی دیگه...

-زبونت رو گاز بگیر! یه دور از جون شمایی، چیزی... دستی دستی میخوای ما رو به کشتن بدی؟ یه ذره دیگه ادامه بدی زنگ میزنم 123 (اورژانس اجتماعی) بیاد ببرتت تیمارستان ها! دیوونه!

+تو فکر میکنی من دیوونم ولی با کارایی که برا زندگی میکنی به نظرم تو دیوونه هستی! مگه سؤال کردن نشونه دیوونگیه؟ ولی کار احمقانه کردن دیوونگیه! حالا...

- ویسا وایسا! ببینم تو چی گفتی؟ من دیوونم؟ واقعا که! فکر نمی کردم اینقدر بی ادب باشی. فکر نمی کردم اینقدر افسرده باشی. هرکی با تو حرف بزنه یواش یواش میره خودکشی می کنه! خونش میفته گردن تو!

+دیوونه که بودیم! قاتل مون هم کردی؟ بسه بابا! من کی گفتم خودکشی کنیم؟ یعنی هرکسی نخواد برا زندگی خودش رو بکشه باید بره خودکشی کنه؟ خوب این که نشد که! من اصلا نمی خوام! اصلا من برا چی به دنیا اومدم؟ که یا خودکشی کنم یا برا زندگی کردن خودمو بکشم؟

+بچه بودیم اینکارو بکن اینکارو نکن، نزاشتید زندگی کنیم. بزرگتر شدیم خودت رو بکش درس بخون! بزرگتر شدیم خودت رو بکش کنکور جای خوبی قبول بشی. بعد خودت رو بکش درس ها رو پاس کن. بعد خودت رو بکش ارشد قبول شی و ازدواج کنی. بعد برو سربازی خودت رو بکش مرد شی بعد کنارش برو سرکار خودت رو بکش که خرج خودت و خونوادت رو دربیاری بعد خودت رو بکش بچه بزرگ کن بعد خودت رو بکش بفرستشون مدرسه خودشون رو بکشن درس بخونن که خودکشی هات بی فایده به نظر نرسه. بعد خودت رو بکش خونه بخر ماشین بخر بچه ها رو بفرست خونه بخت بعد خودت رو بکش ... خوب اینطوری از همون اول هم خودت رو بکشی دیوونگیش کمتره تا اینکه این همه کار احمقانه برا زنده موندن انجام بدی...

-خوب گفتی؟ سبک شدی؟ عقده هات خالی شد؟ حالا که چی؟ میخوای بخواه نمی خوای  نخواه! میخوای برو خودکشی کن، میخوای برو خودت رو بکش به من چه؟ مگه زندگی تو دست منه؟

+دست تو نیست ولی انگار دست من هم نیست. چون اگه خودم رو برا زندگی نکشم، مردم زنگ میزنن 123 میان منو میبرن تیمارستان! اصلا همون بهتر که برم تیمارستان! از دست این جامعه کوفتی احمق خلاص بشم! من دیگه حرفی ندارم. تو از من اوضاعت داغون تره! ببین ما داریم رو دیوار کی یادگاری مینویسیم.

پ.ن: یکی از کارهای اوراژانس اجتماعی(123) رفع رجوع بیماران حاد روانی است و کارهای دیگه ای هم داره. گفتم یهو سؤ برداشت نشه!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی